ای نی ترانه بس کن ، شاید که خواب باشد

سـوز دل و غـم نـی ، او  را  نـه تاب باشد

آن مـاهـتـاب روشـن ، همتای آسـمان است

چـشمـی که مـی گشابـد ، شاید شهاب باشد

خوش می وزد نسیمی از کوی آن چو اختر
 
عـطر است یا که عـنـبـر ، شاید گلاب باشد

کاری صـواب کـردم چـون عارضـش ندیدم

بر دسـت بـوسـه  دادم ، شـایـد  ثـواب باشد

گـل هـای اطـلـسی را از صورتـش مـیفکن
 
بر آن رخ چـو مهتـاب ، شــاید نـقـاب باشد

صد بار اگـر بـدیـدی ، لب های خامشش را

صد بـار کن سـوالـت ، شـاید  جـواب  باشد

بـی اســتخاره بـایـد  ، سوی صنم روان شد

در کـار خـیـر هـمـیـشـه ، بـایـد شتاب باشد

آشـفـتـه چـون ببینی ، گیسوی صد خمش را
 
بـتـخـانه ی  دو عـالـم  ،  شـایـد خراب باشد

بـاید تو باشـی و گـل ، بسـتان و یـار و  بلبل
 
گـر گـل به دسـت گیری ، وقـت شباب باشد