دوست اگر نیست ، خیالش  باقی و  غیبتش اتفاقی است . یادش شیرین

 است و رویایش رنگین و حضورش همیشه در بالین . نامش همیشه در

 یاد وذکرش خاطره ای شاد و مهرش ، در نهاد . سیمایش در آیینه ی

 خیال ، صدف نیست که دُر است و جان از مرواریدش پُر و همواره با

 خاطراتش در تفکر .


رفـته اسـت خـیالم  بـر ِ تو ، تا  به  درازا

کای راحت جان در بر من باز ، تو باز آ

هر روز ِ من از چهره ی تابان تو روشن

شب تا به سحر در بـر ِ تو ، راز و نیازا