خیال باقی
دوست اگر نیست ، خیالش باقی و غیبتش اتفاقی است . یادش شیرین
است و رویایش رنگین و حضورش همیشه در بالین . نامش همیشه در
یاد وذکرش خاطره ای شاد و مهرش ، در نهاد . سیمایش در آیینه ی
خیال ، صدف نیست که دُر است و جان از مرواریدش پُر و همواره با
خاطراتش در تفکر .
کای راحت جان در بر من باز ، تو باز آ
هر روز ِ من از چهره ی تابان تو روشن
شب تا به سحر در بـر ِ تو ، راز و نیازا
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۲ ساعت 23:52 توسط علی
|