از تکرار ساعت پریشانی ، و از بیهوده  بودن اسیر طوفانی . از بی تاب

ماندن ، می لرزی و از سراشیب ِ نیرنگ و تردید می لغزی . پروازی با

همراز می خواهی و آوازی کنار یار دمساز . اما  کو نشان آن همزبان  و

کجاست مکان آن دلستان . کو آن دلستان و کجاست آن سرو روان . او که

چـون هـلال  در خـیال می نشـیند و چـون نسیم ِ شمال ، خانه ی خاطر

می گزیند ، چه نشانی دارد ؟ کویش کجاست و سویش چیست ؟